loading...
سایت اشعار کمیل فضلی
کمیل بازدید : 473 سه شنبه 18 تیر 1398 نظرات (1)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

کمیل بازدید : 428 شنبه 08 اردیبهشت 1397 نظرات (1)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

کمیل بازدید : 421 شنبه 08 اردیبهشت 1397 نظرات (0)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

کمیل بازدید : 460 شنبه 08 اردیبهشت 1397 نظرات (0)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

کمیل بازدید : 411 شنبه 08 اردیبهشت 1397 نظرات (0)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

کمیل بازدید : 427 شنبه 08 اردیبهشت 1397 نظرات (0)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

کمیل بازدید : 411 شنبه 08 اردیبهشت 1397 نظرات (0)

از اين من و ما، شايد و اما، بريده ام

از دلهره­ ي آخر شب ها بريده ام

 

حالا كه كسي داغ دلم را نديده است

از مردم در حال تماشا بريده ام

 

با خنجر خود هنجر خود را كتك زدم

چاقو نشده، دسته­ ي خود را بريده ام

 

"گلرويِ" دلم شهر دلم را به خون كشيد

آري كه دلم رفته به "يغما" ، بريده ام

 

نه پاي سفر مانده، نه امّيدِ بودنش

زانجا شده ­ام رانده و زينجا بريده ام

 

وقتي كه غروبم به شب تار مي­رسد

از روشني ساحل فردا بريده ام

 

در ساحل غم ديدمت از دور، مي­روي

بايد كه صدايت كنم، اما بريده ام

 

چون ناف مرا با غم و هجران بريده اند

شب هاي خودم را قد يلدا بريده ام

 

پرسيده ­اي حال دل؟ عرضم به خدمتت

دل مرده ­ام ، از عشق و تمنّا بريده ام

 

مجنونم و از خانه ي فرهاد مي­رسم

شيرين نشدي حضرت ليلا ، بريده ام

 

حالا كه شبم پر شده از بي ستارگي

از حمل و اسد، عقرب و جوزا، بريده ام

 

چنديست دعا در ره مي خانه مي كنم

از مسجد و از مفتي و ملّا بريده ام

 

آدم نشدم هرچه ز حوّا سروده ام

از آه و دمِ هرچه مسيحا بريده ام

 

بايد بروم شاخه خود را تبر كنم

حالا كه دل از بوسه­ي گلها بريده ام

 

شايد نشود دل بكنم ، ليك مي­روم

كم سوختْ مگر قلبِ بي نوا، بريده ام

 

 

پ.ن: مشخصات وزني

 

-U-U-UU- -U-U- -

مفعول فاعلات مفاعيل فاعلن

مضارع مثمن اخرب مكفوف محذوف

 

پ.ن2: حمل، اسد، عقرب، جوزا = بروج فلكي منطقة البروج

تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 14
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 47
  • باردید دیروز : 72
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 119
  • بازدید ماه : 196
  • بازدید سال : 7,887
  • بازدید کلی : 88,630